فاز بیخیالی از ششمین چکاپ به بعد
شنبه نوزدهم اردیبهشت برا بار ششم و در واقع معاینه ماه ششم راهی مطب دکتر شدیم البته زودتر حرکت کردیم با مامان و مهدی رفتیم چندجا سرویس تخت و کمد برا مانیاد عزیزم و دیدیم از بین اپادانا,تی تی,بهارنارنج و....فقط از بالسا چوب خوشم اومد اینا تنها نمایندگی های اطراف ما هستن و من دیگه توانایی رفتن به تهران رو ندارم و به همین بالسا قانع شدم بین دو مدلpopo&ponyفعلا مدل ponyپسندیده شد...و قراره این سری که میرم دکتر بریم سفارش بدیم...و البته یه سری خرده ریزای دیگه هم برا مانیاد جون خریدیم و خوشحال رفتم دکتر...این دفعه زود نوبتم شد و دکتر معاینات روتین رو انجام داد و خداروشکر همه چی خوب بود فشارم هم تنظیم شده و مشکلی نیست...فقط مشکل همیشگی و اضافه وزن زیادی سه کیلو تو یه ماه!!!!!!با این همه رعایت کردن اخه چرا؟؟؟؟از اون روز خیلی ناراحت شدم من از خیلی علایق و خودم و مانیاد زدم اما چه فایده!! تو این چند روز هم هرچی که دوست داشتم خوردم همون روز رفتیم رستوران حوریا چلو ماهیچه خوردم و لذت بردم... اولین روز پاستا و ماکارانی,من عاشق لوبیا پلو و بادمجون پلوام پختم و با سالاد و سس فراوون خوردم و خیلی کیف کردیم هم من هم مانیاد اخه تکوناش خیلی بیشتر شده دیگه باید به پسرم هم انرژی برسه اخه من قرصای ویتامین هم نمیخورم دکترم اجازه نداد ...نمیدونم کار درستی کردم یا نه اما دیگه تصمیم گرفتم از بارداریم لذت ببرم نه اینکه هرروز برنامه ام همین باشه اخه اگه اینطوری ادامه بدم سه به شش کیلو میرسه ولی دیگه به خودم سخت نمیگیرم ...مامانم میگه به خوردن نیست بعضیا تو بارداری اینجوری میشن و فکر کنم واقعا همینه اخه خیلیا رو میشناسم که استراحت مطلق بودن و ده برابر من غذا میخوردن اما خیلی شیک بدون هیچ ورم یا چاقی بیخودی این دوران رو گذروندن منم این مدلی ام دیگه ...ولی اصلا بدهیکل و زشت نشدم خدارو شکر مانیادی یه مامان خوش تیپ داره
خدایا کوچولومو حفظ کنم و سالم بهم ببخش...