خدایا به من بگو چرا ؟؟؟؟
پسرم به دنیای ما اومد و شیرین ترین ترین لحظات زندگی رو برام رغم زد اما خوشحالی من خیلی طول نکشید و بابایی مهربون و عزیزتر از جونم داره با یه مریضی سخت مبارزه میکنه از نظر دکترا دیگه خیلی دیر شده و حتی درمانش رو هم شروع نمیکنن و میگن شکنجه ش ندین خدایا اخه چرا خودت میدونی این مرد چقد پاکه و چقد برای همه خانواده ش زحمت کشیده حقش این نبوده نمیدونم میتونم به معجزه خدا ایمان داشته باشم ؟ واقعا میشه ؟باور نمیکنم ای کاش خواب باشم . بیدار بشم و بفهمم این جای زندگیم خوابی تلخ بود که تموم شد خدایاااااااااااااا چراااااا؟؟؟؟قیافه رنجورش از جلوی چشمام کنار نمیره و گریه است که امونم نمیده امروز فهمیدم به من گفتن زخم معده است !!!!!!!خدایا تمومش کن دیگه نمیتونم و نمیکشم اینجای حکمتت رو...
قیافه معصوم پسرم دلم رو ریش میکنه میخواستم خاطراتت رویایی پسرم رو ثبت کنم اما توانش رو ندارم ....خدایا به ما و مخصوصا مادرم صبر و تحمل بده و معجزه خودت رو نشونمون بده
از همه دوستای گلم میخوام با قلب پاکشون برای بابایی من دعا کنن
من به باباي مامانم ميكم بابايي ...من اولين نوه باباييم هستم و بسيار بهم وابسته ايم.........