ختنه پسرم
این مدت خیلی فکرم مشغول ختنه بود نمیتونستم این تصمیم بزرگ رو بگیرم و برا من یه مرحله سخت و ازار دهنده بود واقعا نمیتونستم این قضیه ختنه رو هضم کنم تا بالاخره این قدم بزرگ رو برداشتیم تحقیق کردیم تا یه دکتر خوب انتخاب کنیم تا به روش جراحی پسر معصومم رو ختنه کنه انتخابمون هم دکتر سهیل اوصیا فوق تخصص جراحی اورولوژی کودکان بود دکتر سه شنبه بیست ویکم مهر به ما نوبت داد و گفت ساعت 11:30 بابل کلینیک باشید همون بیمارستانی که مانیاد مامان به دنیا اومد...
وقتی رفتیم بیمارستان به جز مانیاد نینی های دیگه هم برا ختنه اومده بودن همه از اینکه این همه راه برا ختنه رفته بودیم تعجب کردن ولی من برا عزیزم همیشه بهترین ها رو میخوام ...وقتی لباس اتاق عمل رو تن پسرم کردیم دلم داشت پاره میشد پرستار که دختر عمه مهدی جون بود مانیاد رو ازم گرفت تا ببرتش اتاق عمل منم گریه کنان پشت سر پسرم میرفتم و فقط صلوات میفرستادم چند بار در اتاق عمل رو زدم تا حال مانیاد رو بپرسم پرستار میگفت چرا گریه میکنی ایشالله دامادش کنی بعد نیم ساعت صدای گریه دلبندم رو شنیدم طاقت نیاوردیم من و مامانم پریدیم داخل و مانیاد رو از پرستار گرفتم اونم گفت دقت کن پسر خودته گفتم صداشو میشناسم معلومه پسرمه عزیزم از گریه داشت ضعف میکرد سعی کردم همونجا شیرش بدم که گفتن بریم شیاف بزاریم تا اروم شه موقع شیاف مانیاد گریه های سوزناکی میکرد که تحمل دیدنش تو اون حالت واقعا سخت بود...بهش شیر دادم تا خوابش ببره و نزدیک 2 ساعت بیمارستان نگهمون داشتن تا مطمین بشن خونریزی نکرده و بعد دادن توضیحات مرخص کردنمون...خدا رو شکر تا الان مانیاد مامان شیر مرد من خوبه و ایشالله که از این به بعد هم بخیر بگذره و پسر معصوم من زود زود خوب شه...
خدایا شکرت............