زندگی ما قبل نی نی
سلام نی نی نیومده ام ..می خوام تو این پست از زندگی من و بابای مهربونت قبل از تو برات بگم..پانزده اسفند هزاروسیصدوهشتادونه بابا به همراه خانواده اش خواستگاری مامان اومدن...پانزده اردیبهشت هزاروسیصد و نود ما نامزد شدیم..سی تیر هزاروسیصدونود عقد کردیم.... دقیقا یک سال بعد نامزدی مون یعنی پانزده اردیبهشت هزاروسیصدو نود و یک زندگی زیبامون شروع کردیم...
بعد دوسال و نیم از شروع زندگی مون زیر یه سقف بعد کلی درگیری فکری که نی نی بیاد یا نه؟؟؟ (اخه مامان هنوز درسش تمام نشده)تصمیم گرفتیم یه نی نی رو به این زندگی دعوت کنیم...اخه چون هم من هم بابامهدی خیلی نی نی دوست داریم ...اولین کاری که کردم انتخاب دکتر بود بعد مراجعه بهش تمام ازمایشات قبل بارداری و انجام دادم ...خدارو شکر مشکلی نبود دکتر بهم قرص فولیک اسید داد و من می خورم ,دومین کاری که کردم مراجعه به دندونپزشک بود هر دندونی که مشکل داشت و خوب کردم .... کتابایی در مورد بارداری خریدم که دارم میخونمشون...........حالا منتظریم که بیای و همه مارو خوشحال کنی...