زیباترین روز زندگی ام
زیباترین روز زندگیم امروز بود عزیزم کلمات نمیتونه احساسات امروزمو بیان کنه خودت میای و میفهمی که همه دنیامی.....
عزیزم اشتیاقم به اومدنت اینقدر زیاد بود که هرروز با بی بی چک امتحان میکردم و تا اینکه امروز یعنی هشتم دی ماه بالاخره خط دوم خیلی کمرنگ خودشو نشون داد, من تمام تنم میلرزید نمیدونستم باید چکار کنم یه جیغ کشیدم و موضوع رو به بابات گفتم هردومون بیش از انداره خوشحال بودیم مهدی عزیزم بهم گفت اماده شو بریم ازمایشگاه من گفتم خیلی زوده حداقل یه هفته دیگه باید بریم بابا هم گفت ایرادی نداره میریم اگه نشون نداد دوباره میریم منم که از خدا خواسته سریع اماده شدم و رفتیم خانمی که ازمایش میگرفت بعد از پرسیدن چندتا سوال از این همه عجله من تعجب کرده بود ازمایش دادم و گفتن نیم ساعت دیگه اماده میشه ما تو این مدت رفتیم فروشگاه خرید من اصلا تو حال خودم نبودم خیلی استرس داشتم بعد نیم ساعت رفتیم جواب و بگیریم من اصلا حالم خوب نبود بابا رفت جواب بگیره قبلش هم کلی نصیحتم کرد که اگه منفی بود نباید ناراحت بشی...مهدی رفت و با لب خندون برگشت گفت به احتمال نود درصد بارداری فقط چون اوایل بتات کمه بتام 120 بود البته بابات از این چیزا چیزی سر در نمیاره فقط حرفای مسول ازمایشگاه رو برام تکرار کرد...خیلی خوشحال شدم قلبم داشت از جاش کنده میشد انگار دنیارو بهم دادن دنیای من دوست دارم ...من برا اینکه تو باشی به جد یه سید خانومی نذر کرده بودم جالب این بود وقتی داشتیم برمیگشتیم خونه دیدیمش و نذرمونو ادا کردیم...بعد اومدن به خونه اولین کاری که کردم به مامانم زنگ زدم و بهش گفتم خیلی خوشحال شد به خواهر گلم هم گفتم اونم از خوشحالی فقط جیغ زد... عزیزکم همه منتظر در اغوش کشیدنت هستن اخه تو اولین نوه اونایی...
عزیزم امروز صبح اسمون شهرمون به عشق تو بارید و بارید خدایا نعمتت را بر ما تمام کردی...
عزیزم خوب بمون و خوب رشد کن تورو به خدای مهربونمون میسپارم و ازش میخوام که نینی من سالم باشه......