مانياد منمانياد من، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

مامان و نی نی

نتیجه ازمایش nt+چهارمین چکاپ

گل خوشبوی مامان امروز با استرس زیاد رفتم جواب ازمایش رو گرفتم خانم دکتر معاینه ام کرد فشارم  خوب بود و بازم اون صفحه مانیتور و امید من به زندگی .....جواب ازمایش ژنتیک خوب بود مرحله دومش هم بعد تعطیلات باید برم ازمایش تیرویید و قند ناشتا خوب بود اما قند 1ساعت بعد متاسفانه یه کوچولو بالا بود و خیلی باید مراعات کنم بعد عید دوباره ازمایش قند میدم امیدوارم مشکلی نباشه... برای 19فروردین نوبت سونوی مرحله دوم غربالگری و ازمایش دارم...24ام هم نوبت دکتر دارم بیصبرانه منتظرم تا اون روز ببینمت خدای مهربون من نی نی کوچولورو بهت میسپارم مراقبش باش.. ...
25 اسفند 1393

اسفند رنگین من

اسفند همیشه برام رنگ و بویی دیگه ایی داشت هفت اسفند تولد من امسال رنگین تر از هرسال بوده من مادر شدم احساس میکردم چقد بزرگ شدم پخته شدم ...مهدی عزیزم ناهار من و خانوادم و به رستوران مورد علاقه ام برد و بعد شام با یه کیک کاکایویی سوپرایزم کرد.. وسطای اسفند اشنایی من و عشقم بوده مهدی همراه خانواده اش پانزده اسفند برا اولین بار اومدن خواستگاری من و جواب نه شنیدن ...اواخر اسفند بیست و سوم هم تولد مامان گلمه بهترین مادر دنیا دوست دارم ... جدا از مناسبت های قشنگ من عاشق خریدای اخر سال هرروز بازار رفتنا و با دست پر خونه اومدن حتی خونه تکونی ام همه اینا لذتی وصف نشدنی برام دارن...امسال تک تک این لحظات یه موجود کوچولوی دوست داشتنی همراه...
19 اسفند 1393

سونوی nt

کوچولوی دلبر من دوشنبه 11اسفند ساعت 6:30صبح حرکت کردیم برای انجام ازمایشات و سونو...ساعت تقریبا نزدیک 8 بود که رسیدیم اول رفتیم ازمایشگاه پارس برا ازمایش قند و تیروئید بعد مرحله اول خونگیری یه لیوان محلول گلوکز دادن خوردم خیلی سخت بود گفتن 1ساعت بعد برا مرحله دوم بیا...بعدش رفتیم ازمایشگاه پاستور برا ازمایش ژنتیک که گفتن حتما باید سونوی ntداشته باشی رفتیم سونوگرافی نژاد قلی که منشی گفت نوبت نداره ما ازش خواهش کردیم چون از راه دور میایم مارو بفرسته اونم قبول کرد دکتر ساعت 9:30 اومد این بین تا دکتر بیاد رفتم مرحله دوم ازمایش قند رو دادم خوبیش این بود که 2تا ازمایشگاه و سونو خیلی نزدیک هم بود  ...خانم منشی لطف...
12 اسفند 1393

سومین چکاپ

شنبه بیست و پنجم بهمن برا چکاپی دوباره راهی مطب دکتر شدیم طبق معمول خیلی شلوغ بعد از کلی انتظار نوبتم شد خانوم دکتر فشارمو اندازه گرفت گفت خوبه تو دلم صلوات فرستادم و دراز کشیدم دکتر سونو کرد خوشگلمو بهم نشون داد همه چی خوب و عالی بود عزیزم ضربان قلبت زیباترین ملودی زندگی منه همیشه بنواز و منو سرمست از حضور قشنگت کن نازنینم بالا و پایین کردن قلبت همه امیدم به زندگی شده بی نهایت دوستت دارم من و پدرت بهترین هدیه روز عشق و از خدای مهربونمون گرفتیم ضربان قلب کوچک و مهربانت عاشقانه ترین هدیه خدا به ما بود دیروز قبل از من خانومی که ماه اخرش بود سونو کرده بود وقتی من رفتم رو مانیتور جنینش رو دیدم تو دلم گفتم چرا این شکلیه و اصلا خوشم نیومده بود...
26 بهمن 1393

سفر سه روزه

نی نی جونم در چه حالی؟من که خیلی نگرانم شنبه نوبته دکتر دارم واسه اون روز لحظه شماری میکنم....یه سفر کاری سه روزه به تهران داشتیم ...از الان به فکر سیسمونی ام یه شب من و مهدی جون رفتیم نی نی سالن روبه روی پارک ساعی اصلا خوشم نیومد جنسای معمولی با قیمتای بالا...با مهدی جون تصمیم گرفتیم اگه شرایطش جور شد بریم دبی برا سیسمونی میخوایم بهترین چیزارو برا نینی خوشگلمون بخریم عزیزم دنیارو برات میخرم عاشقانه دوست دارم یه روز هم خاله جونی و مامان گلم رفتن بهار از خیلی چیزا خوششون اومد اما چون من نبودم و از اونجایی که نمیدونیم نوک طلایی یا نوک سیاه نتونستن چیزی بخرن فقط یه اویز خوشگل خریدن تارا هم اسمشو گذاشته گوش نارنجی   ...
23 بهمن 1393

دنیای این روزای من و نی نی جونم

نی نی جونم این روزای من خیلی سخت میگذره نفسم به راحتی نمیاد سخت نفس میکشم احتمالا از الرژیه همیشگیمه ببخش مامانی اگه اذیت میشی... همیشه خسته و کوفته ام کلا غذا درست نمیکنم همیشه زحمت مامان گلم رو زیاد میکنم مهدی جونم که شبا خودش شام درست میکنه و تنهایی میخوره... از هربویی متنفرم اکثر شب ها هم که حالت تهوع ام کاردستم میده مامانی با این حالم غذا هم کم میخورم اما نمیدونم چرا چاق میشم احساس میکنم خیلی تابلو شدم به خاطر احساس چاقی دارم افسردگی میگیرم هروقت به هیکلم فکر میکنم گریم میگیره اخه چرا اینقد زود چاقیم شروع شد من که خیلی کم میخورم کلا استعداد چاقی داشتم و روز به روز بدتر میشم البته از قبل هم یه کوچولو اضافه وزن داشتم روی...
16 بهمن 1393